مانی در روز هزاره
23 بهمن 1393 هزار روزه که پسرم مانی پا به این دنیا گذاشته..... هزار روزه که بانفسهاش نفس کشیدم .... با خنده هاش خندیدم و از گریه کردنش ناراحت شدم ... این روز مصادف شد با سالگرد نامزدی من و بابا جون ...به همین خاطر کیک گرفتیم و یه جشن کوچولوی خانوادگی راه انداختیم . مدام شمع ها رو روشن میکردیم و مانی سریع فوتشون میکرد و ذوق میکرد...