خداحافظ شیر مامان ....
سلام گل پسر مامان
عزیز دلم یکشنبه 4 خرداد ساعت 8 و نیم شب برای آخرین بار بهت شیرمو دادم و با شیر مامان خداحافظی کردی . موقع شیر خوردنت سوره یس رو میخوندم . بعد از آب اناری که دون کرده بودم هر دو خوردیم تا انشاالله صبرت زیاد بشه.
میدونم همیشه دلم تنگ میشه برای شیر دادن به تو
برای اینکه گیر ندی مجبور شدم چسب بزنم
این چند روز برای تو هم من روزای سختی بودن . دو سه روز اول که گریه میکردی منم دلم برات میسوخت و گریه میکردم ولی چاره ای نیست دیگه ماشاالله بزرگ شدی. ولی وقتی میدیدی اووف شده و چسب زدم سریع میگفتی شیشه بده .
این روزا کارمون شده همش بیرون بردن و سرگرم کردنت تا کمتر بهونه بگیری .
برای اینکه زیاد اذیت نشی شیر دادنتو از یکماه پیش کمتر کرده بودم و این اواخر فقط یکبار تو خواب بیدار صبح زود و یکبارم برای خواب بعداز ظهر شیرمو میخوردی . بقیه وقتا چون از قبل عادت داشتی شیشه میگرفتی
امیدوارم همیشه سالم و سلامت باشی پسر گلم و این اولین و آخرین غمت باشه عزیزم
7 خرداد هم با تاخیر چند روزه رفتیم بهداشت برای چکاب رشد 2 سالگی .
قدت 94 بود وزنت 15800 . ماشالله توپولی من
دکتر هم برات یه آز کامل نوشت که خدارو شکر همه چیز سالم بود
عاشق حرف زدنتم خیلی پیشرفت کرده . گاهی گوشی رو برمیداری با مخاطب خیالی حرف میزنی میگی بله جانم جانم ؟ چییی؟ بابا نفته(رفته) سرکا .....خابظ ( خداحافظ)
نماز خوندنت با من و بابایی خیلی دیدنیه . با من که بخونی حتما باید گوشه چادر نمازم رو سرت باشه وگرنه نمیخونی . ابابر میگی و بعد لباتو تکون میدی خیلی خوردنی میشی تو این حالت
فعلا همینا تا بعد چیزی یادم اومد اضافه میکنم