مانی  جونممانی جونم، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه و 19 روز سن داره
ماهان جونمماهان جونم، تا این لحظه: 8 سال و 11 ماه و 22 روز سن داره

پسرهایی از جنس عشق

نی نی من پسملیهههههه

امروز خییلی خوشحالم الان  تعریف میکنم دیروز  با همسری رفتیم دکتر و برای بررسی بیشتر وضعیتم برام سونو نوشتن تازه وارد هفته 18 شدم قرار بود دو هفته دیگه برم سونو که جنسیت رو هم بگن اما دکتر گفت باید وضعیت جفت بررسی بشه. بابایی هم جلو در چشم به مونیتور دوخته بود  چه لذتی بردم وقتی توانستم صورتت را تشخیص دهم  چه کیفی کردم وقتی دکتر همه چیز را نرمال تشخیص داد و چه حظی کردم وقتی دهانت را باز و بسته میکردی و از مایع میبلعیدی و چه آرامش عجیبی مرا در برگرفت وقتی دکتر آرام گفت پسره جنسیتش پسره من همونطوری که دراز کشیده بودم با حیرت به مانیتور بالا سرم نگاه میکردم و نی نی رو میدیدم باورم نمیشد این موجود نازنینی که دارم میب...
27 آذر 1390

اولین باری که حرکتت رو احساس کردم

عزیزدلم دیروز برای اولین بار احساست کردم یه چیزی مثل حرکت ماهی از این سمت شکمم به اون سمت رفت الان درست وارد 15 هفته شدی گلم هنوز جنسیتت معلوم نشده   هر کسی مامانی رو میبینه میگه مامان پسری انشالا سلامت باشی عزیزم من هر چی باشی دوستت دارم علائمی که به خاطرش میگن تو پسری : هاله سينه ام تيره و خشك شده از بس ميخارونمش ولي پوست بقيه سينه ام از چربي برق ميزنه به جز هاله اش دستام خشك شده به ترشي و شوري بيشتر علاقه پيدا كردم شكمم شبيه يه توپ بزرگ شده چشمام خوشحالت تر شده ني ني از اواخر هفته 14 و اوايل 15 تكوناشو حس كردم حركت سوزن روي نبض ( همون سونوي ابن سينا) نشون ميده پسره فردا وقت دکتر دارم احتمالا صدای قلبتو با گوشی تو م...
7 آذر 1390

یک روز با تو

عزیزم خیلی دلم میخواد بدونم تو یه دخمل نازی یا یه پسمل قند عسل ولی هر چی باشی خیلی دوست داریم فندقی من از خدا میخوام این میوه دل من در کمال سلامت پا به این دنیا بذاره و صالح باشه   این روزها دل تو دلم نیست برای سونوی NT و آزمایشهای سلامت انشااله که همه چی تا آخر به خوبی پیش بره امروز صبح ساعت 6:15 از خواب پاشدیم نماز خوندیم و بابایی رفت سرکار. منم یه لیوان شیر و خرما خوردم  حاضر شدم ساعت 7 از خونه امدم بیرون و رفتم تا ایستگاه سرویسمون. خدا رو شکر صبحها حالم خوبه فقط از عصری به بعد گاهی حالت تهوع بهم دست میده ولی خوشحالم چون اینا همش به خاطر تو عزیز دلمه         ...
11 آبان 1390

هفته 8

امروز که اینجا مینویسم 8 هفته است که یک فرشته کوچولو در دلم جای گرفته خدا رو به خاطر داشتنش سپاس میگویم   قربون شکلت ماهت برم عزیزم الان این شکلی هستی ...
25 مهر 1390